سلام

سلامی به اندازه قدرت وصف ناپذیر عشق و دوست داشتن

نمی دانم چی باید بگم ولی خودش می دانه که چقدر اسمون دوسش داره . خدایا خدایا خدایا هر روز که

می گذره این قلب لعنتی بیشتر  داد می زنه میگه مگه چه گناهی کردم می خواد داد بزنه می گم نه نه  نه نگیا  .....

ولی قلبم می خواد داد بزنه  و می ترسم نتونم جلوی فریادش رو بگیرم.خدا جون  مگه دوست داشتن گناه؟؟؟....
 

اره؟؟؟ گناه؟؟؟  اگه گناهه  پس چرا افریدیش ؟چرا به اسمون عشق و یاد دادی ؟؟ چرا؟ اسمون عشق بازی بلد نبود که
. تو خودت یادش دادی حالا اسمون ابری شده. داره می تپه.  داره داد می زنه خداااااااا    خدااااااا

می خوام تو بازی عشقی که خودت رام دادی برنده بشم می خوام اگه حتی مجنونه من مثل مجنونه لیلی

نباشه من لیاقت لیلی بودن و داشته باشم . حالا خدا جون این سپیده ی اسمونی لیاقت داره که یه عاشق

کوچولو تو دنیای بزرگه تو باشه؟؟؟ اخه عاشق بودن هم لیاقت می خواد حالا امیدوارم که خدا لیاقته عشق و به اسمون بده.

شعر احساس روح است                                    

شعر اواز کوه است

شعر یابنده ی امواج است

                        شعر جوینده ی هر خاک است

تنها زندگی خواهی کرد .تنها خواهی مرد و تنهاپا به روضه ی رضوان خواهی نهاد.